پایتخت شب ها پلک نمی زند

به گزارش مجله سرگرمی، صادق خسروی علیا ـ خبرنگار: رنگ افق ارغوانی است و رفته رفته به تیرگی می زند. این پایین هیجان به جان ضربان قلب شهر افتاده.

پایتخت شب ها پلک نمی زند

آدم ها در تکاپو و جنب وجوش اند. آفتاب خود را به غروب تسلیم نموده و بانگ اذان از مناره مساجد به گوش می رسد. افطار با بوی گندم می آید؛ بوی زعفران و گلاب. سحر آش رشته، حلیم، شله زرد و بوی حلوای تازه پیاده روها را پرمی نماید و آدم ها را از تب و تاب می اندازد تا افطار نمایند. حالا شهر جانی دوباره می گیرد.

ساعت از 9شب گذشته و تازه کرکره دکان ها بالا می رود. جریان زندگی غافلگیر شده؛ روز در سکون است و شب در هیاهو و نشاط. افطار تا سحر، تهران پلک نمی زند. مرکز شبگردی ها خیابان 30تیر، کافه های خیابان ویلا و سمیه، خیابان باب همایون و سینماهای سطح شهر و بسیاری از مناطق دیگر است. این سبک زندگی در سال، یک ماه و با آمدن ماه رمضان شروع می گردد. اما به مذاق خیلی ها خوش آمده و بعضی می گویند اگر در تمام سال هم این طرح اجرا گردد از آن استقبال می نمایند.

صدای کالسکه ای از دور در گوش ها زنگ می زند. چرخ های آن روی خیابان فرش شده از سنگ می لغزد و ساز آشنایی را کوک می نماید. 4اسب کهرسیاه رنگ، چهارنعل، قبراق و مغرور چرخ های چوبی کالسکه را به حرکت وامی دارند. ساز کوبه ای از آن سم اسبان است که موسیقی اش شب را می شکند و پیش می رود. صدای زنگ کالسکه در گوش ها می پیچد. کالسکه در دوردست هاست اما صدای زنگ خیلی نزدیک است. آدم های در صف، از خواب تاریخی می پرند.

از قاب عکس کالسکه و 4اسب کهر و رویاپردازی بیرون می آیند و به مرد کلاه به سری نگاه می نمایند که زنگ در دستانش هنوز تکان می خورد. آشپز است. می گویند تبارش هندی است اما تا آنجا که به خاطر می آورد اجدادش در تهران زندگی می کردند. اینجا خیابان 30تیر است و این مرد کالسکه ای طراحی نموده شبیه قاب عکس و در آن طباخی می نماید. آشپز ذوق به خرج داده و آن قاب عکس کالسکه و اسبان که تصویری است از طهران قدیم را در ابعاد بزرگ پشت سرش نصب نموده.

مشتریانی که روی سنگفرش خیابان 30تیر در صف ایستاده اند محو تصویر کالسکه ای می شوند که روی سنگفرش خیابانی در حرکت است. همه آدم هایی که به 30تیر آمده اند به هوای شبگردی و شام و قهوه نیامده اند خیلی ها می آید به دنبال رویاپردازی و تاریخ بازی. راسته ای که شب ها تا سحر بی خواب است و از فولکس ون های دهه50 میلادی و کالسکه های صامتش قهوه و انواع و اقسام خوراکی ها سرو می گردد. اگر از آدم های اینجا بپرسی چرا 30تیر آمده اند؟ پاسخ اغلب شان حظ بردن از فضای خاص اجتماعی آن است.

یک زوج جوان در ابتدای این خیابان روی جایگاه های رنگارنگ نشسته اند. اینجا یا جایگاه ها چوبی اند و یا با ابتکار عمل های خاصی از وسایل ساده جایگاه و میز ساخته شده. مثلا جایگاه هایی که یک زوج جوان روی آن نشسته اند از سطل های فلزی کوچکی است که با سلیقه رنگ شده است. میز هم از یک بشکه بزرگ فلزی ساخته شده: این فضای صمیمانه و اجتماعی به ما انرژی می دهد. نخستین بار سال گذشته به اینجا آمدیم و آن زمان هم روی همین جایگاه نشستیم. شب خاطره انگیزی بود و بعد از آن من و همسرم یک قرار با هم گذاشتیم؛ هر وقت روزمرگی و رخوت سراغ مان آمد به 30تیر بیاییم.

همسر آقامیلاد هم می گوید از این فضا انرژی می گیرد: ما یک راز کوچولو هم در رابطه با خیابان 30تیر داریم. بین خودمان عهد کردیم هر وقت اینجا آمدیم روی همین جایگاه بنشینیم. آخر از این نقطه کل خیابان را زیرنظر داری و می توانی به تماشای احوال سرزنده آدم ها بنشینی. به همین خاطر اگر این میز و جایگاه ها خالی نباشد صبر می کنیم تا خالی گردد.

از هر قشری در این شبگردی حضور دارد؛ دانشجو، سرباز، خانواده و البته موزیسین هایی که کار هنری شان را در خیابان ارائه می دهند. بازار کنسرت های رایگان در 30تیر داغ است. گوشه دنج پیاده روهای این خیابان مکانی است برای گوش فرادادن به انواع کنسرت های خیابانی از پاپ و راک گرفته تا سنتی و محلی. فقط یک تفاوت با کنسرت هایی که در دیگر خیابان ها اجرا می گردد دارد؛ رهگذران اینجا اصلا عجول نیستند آمده اند برای گردش و حال خوش. هر نوایی که به دلشان بنشیند همان جا اتراق می نمایند. راحت و آسوده در پیاده رو روی زمین ساکت می نشینند و گوش می سپارند به سازهای کوک و ناکوک.

  • کافه های بی خواب

قلب شهر شب روشنی را سپری می نماید. خیابان سمیه، جمهوری و نجات اللهی راسته کافه هایی است که تا سحر میزبان شبگردان شهر هستند. در خیابان سمیه فانوس های چند کافه در میان تاریکی، نور ملایم زردرنگی به کف خیابان سیاه می پاشند. آدم ها در ویترینی آرام و با آرامش عجیبی در گوش هم زمزمه محبت نجوا می نمایند. کافه گردها بیشتر زوج های جوان و دانشجویان هستند. فضایشان پر از امیدواری و گاهی بیم است اما امید به آینده در وجودشان پررنگ تر است. اصلا آمده اند به اینجا تا آینده را ترسیم نمایند. ساعت از یک نیمه شب گذشته و تارا و هومن همچنان چانه شان گرم صحبت است: ما یک سالی می گردد که ازدواج نموده ایم اما هر وقت قرار باشد تصمیمات اساسی برای زندگی مان بگیریم به کافه می آییم. روزهای عادی کافه ها اجازه ندارند تا نیمه های شب باز باشند اما در ماه رمضان فرصتی پیش می آید که در سکوت سحرانگیز نیمه شب های تهران در کنج دنج کافه ها حرف ها و تصمیمات مهم به زبان آید.

ساعت2 نیمه شب در کافه ای دیگر چند مرد جوان کاغذ بزرگی روی میز پهن نموده اند که گوشه هایش از اطراف میز آویزان شده. 4جوان؛ یکی فنجان قهوه را سر می کشد که خواب را بکشد، دیگری به جایگاه تکیه داده و درحالی که با انگشت سبابه، سبیلش را نوازش می نماید مستاصل خیره است به کاغذ بزرگ، سومی مرتب چانه می زند و با دست در هوا چیزهایی ترسیم می نماید انگار سعی دارد بقیه را قانع کند و نفر چهارم سرش را زیر انداخته چنگ انداخته به موهایش و در همین حالت خشکش زده.

چند دقیقه بعد اوضاع شان بهتر می گردد و مثل آنکه به توافق رسیده باشند از حالت سردرگمی بیرون می آیند و مشغول معاشرت با هم می شوند؛ قرار کاری گذاشتیم اینجا. مهندس عمران هستیم و هر چهارتایی مان دوست و شریکیم. مسئله ای پیش آمده بود که خداراشکر حل شد. ما از افطار اینجاییم! حالا به تصمیم مشترک رسیدیم و 5ساعت مشغول چانه زنی بودیم. اگر این کافه باز نبود بحثمان به خانه کشیده می شد و بی شک خانواده ها هم درگیر ماجرا می شدند. الان همه چیز خوب پیش رفت.

فضای آرامش بخش کافه ها خیلی از آدم ها را در نیمه شب های ماه رمضان به خیابان ها می کشاند و فرصتی برام قدم زدن در سکوت شب و تماشای المان های شهری که در شلوغی روز گم می گردد پیش می آید. سارا و دوستانش در خیابان جمهوری در نیمه های شب مشغول پیاده روی هستند. او در این باره می گوید؛ واقعا در شب، تهران چهره دیگری دارد. یک شهر آرام و در سکوت. تهران زیبایی اش را در شب به رخ می کشد. در شب های ماه رمضان می توان روی دیگر این شهر را دید. راستش ما از پارسال متوجه شدیم در ماه رمضان از افطار تا سحر فضاها و امکاناتی برای گردش و تفرج فراهم شده و ما کافه رفتن و پیاده روی در این شب ها را از دست نمی دهیم.

  • سانس های نیمه شب

در خلوتی شب صف مقابل سینما آزادی و شلوغی آن هر رهگذر بی خوابی را متحیر می نماید. در این شب ها، می توان ساعت2:30 بامداد در سینماها فیلم تماشا کرد و عده زیادی از مردم بی آنکه در شلوغی و ترافیک بمانند از آن سر شهر به سینما آزادی آمده اند. خانواده معظمی از تهرانپارس آمده اند تا نیمه های شب در سینما آزادی فیلم مورد علاقه شان را تماشا نمایند. پدر خانواده می گوید: در شرق تهران نیز سینماهای بسیاری وجود دارد و خانواده ما به شدت اهل فیلم و سینما هستند اما مدت هاست تصمیم داشتیم یک فیلم در سینما آزادی ببینیم. به هر حال این سینما قدمت دارد و امکانات زیادی برای تماشای فیلم باکیفیت. به خاطر ترافیک و طولانی بودن جهت تا به حال نتوانسته ایم در این سینما فیلم تماشا کنیم اما امشب در این ساعت وقت را غنیمت شمردیم و طی یک ربع از تهرانپارس خودمان را به اینجا رساندیم.

در میان افرادی که در صف سینما ایستاده اند کسانی هستند که طی 3سال گذشته به گفته خودشان مجال آن را نیافته اند به سینما بروند. اما این شب ها و با وجود طرح افطار تا سحر فرصتی برایشان پیش آمده که یک شب متفاوت را سپری نمایند. زوج جوانی در این باره می گویند: ما هر دو شاغل هستیم. تا به خود بجنبیم ساعت11 شب شده و شهر در سکوت است. اما با موقعیتی که الان فراهم شده بعد از 3سال توانستیم به سینما بیاییم.

شبگردی در ماه رمضان تنها مایه تفرج و گردش نیست، طرح افطار تا سحر برای عده زیادی شغل موقت ایجاد نموده و به ساعت های مرده بسیاری از کسب و کارها رونق داده است. عموغلام پیرمرد 70ساله ای است که این شب ها مقابل سینما آزادی بساط چای می نماید؛ نیمه شب است و در این هوای خنک چای می چسبد. خدا را شکر کاسبی بد نیست. در خیابان 30تیر، باب همایون، جمهوری و... هم بعضی بساط می نمایند و فروشگاه های مختلفی باز است. رضایت بعضی کاسبان حاکی از رونق نسبی بازار در این شب هاست.

namasho.com: نماشو: آگهی رایگان، رپورتاژ خبری، طراحی سایت، سئو و بهینه سازی وبسایت

cruisero.ir: کشتی کروز: سفری لوکس و در عین حال مقرون به صرفه به اقیانوس ها

منبع: همشهری آنلاین
انتشار: 17 اردیبهشت 1401 بروزرسانی: 17 اردیبهشت 1401 گردآورنده: kurdeblog.ir شناسه مطلب: 24102

به "پایتخت شب ها پلک نمی زند" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "پایتخت شب ها پلک نمی زند"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید